کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
گوی زرین. گوی که از زر باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شمس. خورشید. گوی زرین: بدرد جیب آسمان و بر او گوی زر آشکار بندد صبح. خاقانی
گوی زرین. گوی که از زر باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شمس. خورشید. گوی زرین: بدرد جیب آسمان و بر او گوی زر آشکار بندد صبح. خاقانی
عرق کرده. (ناظم الاطباء). عرق آلوده. (آنندراج). خوی کرده: در چشمش آب نی و رخ از شرم خوی زده بادام خشک خوشتر و گل تر نکوتر است. خاقانی. میرسد خوی زده آن خنجر سیراب بکف عاشق دل شده گو از دل و جان دست بشو. اشرف (از آنندراج)
عرق کرده. (ناظم الاطباء). عرق آلوده. (آنندراج). خوی کرده: در چشمش آب نی و رخ از شرم خوی زده بادام خشک خوشتر و گل تر نکوتر است. خاقانی. میرسد خوی زده آن خنجر سیراب بکف عاشق دل شده گو از دل و جان دست بشو. اشرف (از آنندراج)
و بوی سای، سنگی باشد که عطریات بر آن سایند، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، سنگ صلایه، (ناظم الاطباء)، مداک، صلایه، صلاده، (زمخشری)، صلایه، (منتهی الارب)، مدوک، (منتهی الارب) : این بوی سای این فلکی هاون میسایدم بدستۀ آزارش، ناصرخسرو
و بوی سای، سنگی باشد که عطریات بر آن سایند، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، سنگ صلایه، (ناظم الاطباء)، مداک، صلایه، صلاده، (زمخشری)، صلایه، (منتهی الارب)، مدوک، (منتهی الارب) : این بوی سای این فلکی هاون میسایدم بدستۀ آزارش، ناصرخسرو